loading...

آئین مستان

متن اشعار ولادت امام جواد,امام جواد,ولادت امام جواد,اشعار ولادت امام جواد,شعر ولادت امام جواد,متن اشعار ولادت,متن اشعار,اشعار ولادت,متن اشعار ولادت حضرت علی اصغر,حضرت علی اصغر,ولادت حضرت علی اصغر,اشعا

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 528 زمان : نظرات (0)

 

امشب دهید مژده صدف را به گوهرش

آن گوهری که رنگ الهی است زیورش

امشب فلک گشوده به ماه مدینه چشم

ریزد به خاک مقدم آن ماه اخترش

امشب به خنده شمس ولایت گشوده لب

در کف بود ستاره خورشید پرورش

امشب خدا به خلق، جواد الائمّه داد

آن کس که گشته جود و کرم سائل درش

امشب عَلیِ سوّم و چارم امام ماست

ریحانه ای زدامن ریحانه در برش

نور نُهم امام نُهم حجّت نهم

وجه خدا که گشته رضا مات منظرش

آیینه ی رضا که سلام و درود خلق

بر آفتاب حسن و جمال منوّرش

تا نام حقّ بود، صلوات و سلام حق

بر حضرت جواد و به ریحانه مادرش

این است آن امام جوادی که دستِ جود

باشد به دست پر کرم جود پرورش

این است آن جواد امامان که آمدند

شرمنده اهل جود زجود مکرّرش

گردون اگر نه دور سرش باد، سرنگون

خورشید اگر نه خاک درش خاک بر سرش

بحر سه گوهر است و یم هشت دُرِّ ناب

آن هشت بحر و این سه گهر مدح گسترش

در کودکی معلّم پیرانِ پارسا

صد پور اکثم اند زشاگرد، کمترش

یحیی چو طفل کوچک مکتب ندیده ای

مأمون به سان عبد ذلیلی برابرش

زیبد که کعبه با حجر و مروه و صفا

گردد هماره دور رواق مطهّرش

نام محمّد است مبارک بر او که هست

حسن و جمال و خُلق و خصال پیمبرش

نامش محمّد است و بود پای تا به سر

زهد علیّ و عصمت و زهرای اطهرش

روشن شد از ولادت او دیده ی رضا

کوریِّ چشم خصم که می خواند ابترش

بگشود چشم و راند به لب تا شهادتین

چون جان خود گرفت رضا سخت در برش

از جوّ و ابر و ماهی و یم تا گشود لب

تعظیم کرد زاده ی هارون به محضرش

نُه ساله نَه، امام بشر بود پیش از آن

کآدم دمد روان خدایی به پیکرش

آدم نهاده بوسه به درهای آستان

حورا گرفته آبرو از خاک مقبرش

دارد به دست خویش کلید بهشت را

آنکس که روز حشر جواد است یاورش

جان جهان فدای امامی که کرده حق

از کودکی به عالم ایجاد رهبرش

این است آن حدیقه که جود است میوه اش

این است آن سفینه که نور است لنگرش

من کیستم گدای جواد الائمّه ام

آنکس که جود اوست همان جود داورش

هنگام جود، ابر کرم از کفش خجل

وقت دعا سپاه اجابت مسخّرش

در کار زار، تیغ چو گیرد به دست خویش

یادآور علی بود و فتح خیبرش

دارد به سینه علم رُسل را زکودکی

باشد به چهره نور امامان دیگرش

در فُلک نور، گر نگری اوست ناخدا

بر چرخ علم، گر گذری اوست محورش

هر گه نسیم می وزد از شهر کاظمین

عطر بهشت می دمد از خاک معبرش

یا حضرت جواد هر آن کو گدای توست

هرگز نیاز نیست به تخت و به افسرش

هر کس که گشت تشنه ی جام ولای تو

از جوی کاظمین ببخشند کوثرش

شکر خدا که پیش تر از صبح آمدن

«میثم» زجام عشق تو پر بود ساغرش

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 596 زمان : نظرات (0)

 

روشن تر از روز است خیلی بامرامند

وقتی کریمان با گدایان هم کلامند

الحق که آقازاده ها یک یک امیرند

الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند

در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم

وقتی گدای این درم، مردم گدامند

عین عدم هستیم و با آنان وجودیم

پس ما همان هاییم که آن ها بنامند

سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد

این خانواده از طفولیت امامند

چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم»

فرزندهای فاطمه با احترامند

هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند

این چهارده تا روشنی صبح و شامند

این چهارده آیینه از بس که شبیه اند

وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند

×××

و الله این پروانگی ما می ارزد

هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد

معشوق عالم می شود یک روز، عاشق

مجنون ما اندازه لیلا می ارزد

قلاده ما را همین گوشه ببندید

سگ هم کنار خانه این ها می ارزد

سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم

هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد

یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم

حالا که شد مال تو از حالا می ارزد

این گریه ها را آیه تطهیر گفتند

یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد

با کاظمین تو بهشتی دارم این جا

پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد

پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً

وقتی عصای حضرت موسی می ارزد!

دستی بکش بینا کنی این چشم ها را

با معجزات تو چه نابینا می ارزد!

کافی ست ما را این که بابای تو خندید

لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد

×××

آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت

دارد زیادش می کند لطف زیادت

آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه...

آن شب –شب جمعه- مرا که هست یادت!

تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم

من کیستم؟ من از گدایان بلادت

من از در این خانه ات جایی نرفتم

پس رو مگردان از گدای خانه زادت

آن که مرا حالا مُرید تو نوشته

حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت

تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را

نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت

تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید

عرض ارادت می کند بر بامدادت

بابای تو با دیدن تو گریه می کرد

با گریه لطف دیگری دارد عبادت

آباء و اجدادت همه یک یک جوادند

پس می نویسیمت جواد بن الجوادت

×××

بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم

جبریل حتی می گذارد بال و پر هم

به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً

وقتی دوا می سازم از این خاک در هم

تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت

بال و پر ما سوخته حتی جگر هم

با آبروی تو تهجّد آبرو یافت

فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم

با این جمالی که تو را دادند، باید...

بین خریداران تو باشد پدر هم

نام مرا هم بین این عشاق بنویس

بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم

ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت

یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم

در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز!

این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم

هستند یک یک شیرها دنبال دامت

چشمان آهوی خراسانِ پدر هم

فهم من از لطف جوادی تو این است:

که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم

ما را ببر تا کاظمین این بار با هم

ما را بخر در کاظمین این بار درهم

×××

جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد

وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد

ما را برای در زدن معطل نکردند

اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد

این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است

نام علی که اصغر و اکبر ندارد

طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود

از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد

بین مقامات رباب این شان کافی ست

که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد

وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت

میدان علمداری ازین بهتر ندارد

وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت

آخر گمان کردند که لشگر ندارد

طفل است و بابای بلاتکلیف مانده

حیرانی است و کودکی که سر ندارد

گیرم که از فردا دوباره آب وا شد

چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد

علی اکبر لطیفیان

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1252 زمان : نظرات (0)

 

ای پناه تمامِ خَلق، جواد

از ولادت امامِ خلق، جواد

نجل موسی و نخل طور تویی

گوهر هشت بحر نور تویی

صدف چار گوهر پاکی

در زمین هم چراغ افلاکی

همه ی هستی امام رضا

از تو بگرفته احترام رضا

کیستی تو عزیز زهرایی

تو جواد الائمّه ی مایی

فضل، یک جلوه از فضائل تو

جود مهری به دست سائل تو

هم خدا از عبادتت خورشند

هم رضا از ولادتت خورسند

سه علی را تو آیت نوری

در امامان به جود مشهوری

ای خیال تو شمع محفل من

کاظمین تو قبله ی دل من

قبر تو کعبه ی مکرّر ماست

حرمت کربلای دیگر ماست

مظهر جود ذات لم یزلی

سیّدی یا محمّد بن علی

سفره ی جود توست کلّ وجود

از وجودت وجود یافته جود

همه ی علم، حرفی از دهنت

فقه، در گاهواره هم سخنت

کلّ قرآن دلیل منطق توست

پور اکثم ذلیلِ منطق توست

پشت مأمون به عزّت تو شکست

ماهی کوچکت گرفت به دست

گفت ای باخبر زسرّ قضا

گل نو رسته ی امام رضا

دور یک راز بسته انگشتم

تو عیان کن که چیست در مُشتم

در جوابش دُر از دهن سفتی

خنده بر لب زدی چنین گفتی

که به امر خدای حیِّ قدیر

آب دریا چو می شود تبخیر

ابر با خویش از دل دریا

ماهی کوچکی بَرَد به هوا

شه به اوج فضا فرستد باز

باز، در ابر می کند پرواز

از برای شکار آن ماهی

در دل ابرها شود راهی

چون کند صید و آورد همره

می گذارد درست در کف شاه

پادشاه از پی حقیقت حق

می کند امتحان زحجّت حق

ما زکلّ امور آگاهیم

در حقیقت خلیفه اللّهیم

عالمی را به پیش می بینیم

چون کف دست خویش می بینیم

وارث کلّ انبیا ماییم

حافظ سرّ کبریا ماییم

علم غیب خدا به سینه ی ماست

ور تضاکم لغیبه گویاست

رکن توحید زابتدا ماییم

مخزن حکمت خدا ماییم

نور، یک جلوه از رسالت ماست

کلّ تطهیر در جلالت ماست

فضل، یک خوشه از کرامت ماست

علم یک جلوه از ولایت ماست

ما زآغاز حجة اللّهیم

تا قیامت بقیة اللّهیم

ای به خاک تو کرده جود سجود

بنده ی جود تو تمام وجود

من کی ام خاک خاک پای توام

سائلم سائل گدای توام

پا از این آستان برون ننهم

این سمت را به سلطنت ندهم

دوستیِّ تو دین و دِین من است

همه جا صحن کاظمین من است

به دل پاره پاره ات سوگند

به غم بی شماره ات سوگند

به سنین جوانی ات سوگند

به بهار خزانی ات سوگند

به حریم و رواق تربت تو

به دعا و به اشگ غربت تو

گر چه سر تا به پا همه گهنم

یابن زهرا گدای یک نگهم

هر چه ام همدم شما هستم

هر که ام «میثم» شما هستم

بنده ام بنده ی گنه کارم

از دو عالم فقط تو را دارم

رفته عمرم به باد ادرکنی

یا امام جواد ادرکنی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 586 زمان : نظرات (0)

 

باز خدا پرده زرخ بر گرفت

عالم جان، جلوۀ دیگر گرفت

ملک جهان زندگی از سر گرفت

مرغ دل این ذکر، مکرّر گرفت

قبلۀ ارباب دعا آمده

عید جواد ابن رضا آمده

دیده گشا و رخ جانانه بین

شادی شمع و گل و پروانه بین

وجد و نشاط دل دیوانه بین

خندۀ ریحانۀ ریحانه بین

نقش تبسّم به لب مرتضاست

جلوه کنان طلعت ابن رضاست

باز به جوشش یم جود آمده

غرق در آن ملک وجد آمده

مظهر الطاف ودود آمده

مهر، به خاکش به سجود آمده

کشور جان عالم دل منجلی است

ولادت محمّد بن علی است

پرده زحسن ازلی وا شده

روی الهی متجلاّ شده

ملک جهان سینۀ سینا شده

ولادت زادۀ موسی شده

ماه بیا خاک زمین را ببوس

سرزده امشب مه شمس الشّموس

شافع میزان و معاد است این

کعبۀ دل، باب مراد است این

راهبر کلّ عباد است این

صاحب هر جود، جواد است این

آینۀ دادگر است این پسر

بر همه عالم پدر است این پسر

دل به سوی بیت ولا پر زند

روح، پی عرض دعا در زند

ماه، گر امشب به زمین سر زند

پرده به رخ تا صف محشر زند

می نهد از شرم مه روی او

رو به روی خاک سر کوی او

گلشن هستی همه خرّم شده

رشک جنان دامن عالم شده

فخر کنان دودۀ آدم شده

شاد، دل آدم و خاتم شده

بحر ولایت گهر آورده است

عروس زهرا پسر آورده است

غنچۀ ریحانه به گلشن شکفت

بلبل از او صورت اناالحق شنفت

لاله به لبخند ثنایش بگفت

مرغ شب از شوق وصالش نخفت

آمده تبریک زمعبود او

بهر رضا در شب مولود او

دیده بگشا جلوۀ سرمد ببین

آینۀ روی محمّد ببین

سلالۀ رسول امجد ببین

محمّد دوم احمد ببین

آمدی ای بر همه باب المراد

جان به فدای قدمت یا جواد

ای ثمر باغ دل بوتراب

وی زازل شیفته ات شیخ و شاب

جود تو چون لطف خدا بی حساب

سایۀ مهرت به سر آفتاب

مهر تو شد روز ازل دین من

نیست به جز حبّ تو آئین من

ای تو و من لازم و ملزوم هم

من به گدائی، تو به جود و کرم

رو به کجا از سرت کویت برم

سائلم و سائلم و سائلم

سائل افتاده زپای توام

جود و کرم کن که گدای توام

سائلم از خویش مرانی مرا

چون شود از لطف بخوانی مرا

بر سر خاکت بنشانی مرا

بر در عشقت بکشانی مرا

گو که برآرند زتن پوستم

دوستم و دوستم و دوستم

سائلم از تو دو جهان خواستم

سوز درون، درد نهان خواستم

خون جگر اشک روان خواستم

آن چه پسندی تو همان خواستم

عاشق دار غم تو (میثم)

فارق از این عالم و آن عالمم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 438 زمان : نظرات (0)

 

خیز ای دوست که امشب رخ جانانه ببینی

گرد هم آیی شمع و گل پروانه ببینی

خنده و وجد و نشاط دل دیوانه ببینی

دیده بگشای که ریحانه ی ریحانه ببینی

خبر آمد خبر آمد خبر آمد خبر آمد

که رضا حجّت حق را پسر آمد پسر آمد

دهم ماه رجب ماه تمامی شده پیدا

در زمین پادشه عرش مقامی شده پیدا

هر طرف می نگرم رحمت عامی شده پیدا

خلق را رهبر و مولا و امامی شده پیدا

بوی عطر گل زهرا به فضا باد مبارک

عید میلاد جواد ابن رضا باد مبارک

آمد آن ماه که خورشید کند قبله جانش

اختران یکسره فرش قدم عرش نشانش

سائل باب عنایت همۀ خلق جهانش

قرص خورشید گه جود کم از قُرصۀ نانش

چشم خلقت شده مات شرف و قدر و جلالش

صلوات همه تا صبح قیامت به جمالش

بوی گل از دم جانبخش نسیم آمده امشب

جلوه گر آینه ی حسن قدیم آمده امشب

آل یاسین را قرآن حکیم آمده امشب

شب میلاد کریم ابن کریم آمده امشب

گوش جان نغمۀ وحی از نفس صبح شنفته

جان فشانید که ریحانۀ ریحانه شکفته

عید میلاد جواد است چنین عید که دیده

ماه را وقت سحر در کف خورشید که دیده

صورت آینه و سیرت توحید که دیده

آنچه در روی پسر رضا دیده که دیده

دیده در آینۀ طلعت او طلعت احمد

ز آن سبب خنده ز دو نام ورا خواند محمّد

نهمین حجّت و یک بذل بود هر دو جهانشض

پور اکثم شده دلباختۀ علم و بیانش

قلب مأمون ستمگر هدف تیغ زبانش

جود محتاج و کرم ریزه خوری بر سر خوانش

علم نوری است که تابیده به دل از دهن او

میکند معجزه چون آیۀ قرآن سخن او

قبلۀ منظر چشم همه خوبان حرم او

کیست حاتم که شود سائل باب کرم او

شهریاران همه در هم به هوای دِرَم او

کعبه را شوق طواف حرم محترم او

نهمین شاهد حسن نبوی ماه عذارش

دل خوبان دو عالم همگی شمع مزارش

ای ملک راز ازل آبرو از خاک درِ تو

ای به اهل نظر از لطف و کرامت نظر تو

مرغ شب شیفتۀ ذکر دعای سحر تو

جان عالم بفدای تو و جدّ و پدر تو

تو همان جلوۀ خاصی تو همان رحمت عامی

تو امام ابن امام ابن امام ابن امامی

من کیم آنکه سرشتند به مهر تو گِلم را

صید کرده ز ازل تیر غمت مرغ دلم را

من به جود و به عطای تو ولای تو خریدم

روز اوّل به تو پیوستم و از خویش بریدم

گر چه با مروه صفا کردم و در کعبه دویدم

کاظمین تو بود کعبه کعبه آمال و امیدم

چه شود ای همه درمان من وای همه دردم

که شبی آیم و بر گرد رواق تو بگردم

ای حریم تو منای دل و جانهاش فدایی

ای عنایات تو مشهور چو الطاف خدایی

تو به لطف و کرمی شهره و من هم به گدایی

گر چه افتاده میان من و کوی تو جدایی

هر کجا پای گذارم به سر کوی تو هستم

«میثم» دار ولای تو ثنا کوی تو هستم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 769 زمان : نظرات (0)

هر که دل بُرد، دلبر ما نیست

هر که نازی فروخت، لیلا نیست

هر که هویی کِشَد، مسیحا نیست

هر کسی با تو نیست، با ما نیست

دلبر محض، غیر مولا نیست

عاشقان دف به کف ز حیرانی

صف کشیدند بر غزل خوانی

تا فِتد بر که فال قربانی

رحمت حق به قوم نصرانی

نزد آن شیعه کز تو شیدا نیست

مستم از عشق و خُم به دوش تویی

نُهمین بحر باده جوش تویی

پسر سلسله فروش تویی

حق تعالای هر سروش تویی

ورنه جبریل مرد این ها نیست

ای پدر خواندۀ پیاله و خُم

هو تویی ای عزیز یازدهم

ای امیر عمارت مردم

تو به «نحنُ» بناز و من «انتم»

که کتابت به شرح آتانی است

اربعینی به شیشه مِی بوده

کس نداند که تاک کِی بوده

مِهر یا این که تیر و دِی بوده

چون عروس علی ز ری بوده

نیمی از این شراب ایرانی ست

شه به بزم جلوس می آید

منکر او عبوس می آید

جان سلطان طوس می آید

یا انیس النفوس می آید

جان دهیدش، گهِ تماشا نیست

جلوات تو مشرق سحر است

خلوات تو فیض خونجگر است

سکنات تو مو به مو پدر است

حرکات تو حیدری دگر است

لمعات تو کم ز زهرا نیست

ای غروب بهانه را مرآت

گریه کم کن بخور ز آب فرات

یافتی چون ز تشنگی تو نجات

به علی اصغر و لبش صلوات

بهتر از این به آب معنا نیست

جگرش را به روی دست گرفت

پسرش را چنان که هست گرفت

گردن نازکش شکست گرفت

بوسه ی تیر تا نشست گرفت

معنی، این غیر داغ مولا نیست

 

 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 121
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 399
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 1,063
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,596
  • بازدید ماه : 5,596
  • بازدید سال : 1,320,629
  • بازدید کلی : 19,826,457